کتاب
به پیشنهاد یکی از دوستان میخوام لیست کتابایی که بعد کنکور قراره بخونم بزارم 😁🫂
اگه چیزی خوندین به دلتون نشسته یااا به نظرتون به وایب من میخوره معرفی کنید ✨
یکی از ویژگیای شخصیت جدیدم که حدودا یک سالی میشه روش کار میکنم اینه که بتونم با چیزی که مخالفم مخالفت کنم!
قبلا اصلا چنین آدمی نبودم و واقعا الان باورش سخته برام چقدر مشکلاتم کمتر شدن
امروز دیدم نتیجه ی این چند وقتو و واقعا خیلی تاثیرگذاره!
من اصولا آدمی بودم (الان خیلی کمتر شده) که تحت تاثیر حرفا و نظرات زیاد بودم ؛ و اگه یکی از دوستام و ... یه چیزی بهم میگفت سریع قبول میکردم و انجام میدادم و تغییر میدادم و اینا
مثلا اگه طرف بهم میگفت این ویژگی (مثلااا تمرکز) رو دوست ندارم تماممم تلاشمو میکردم کمش کنم :/
امروز یه همکلاسی (از پارسال که اینجا بودم ) بهم پیام داده بود که تو پیام نمیدی و اینا ؛ چمیدونم شخصیتت اینطوره ، همیشه تو کلاسم تو حال خودت بودی و میتونی با خودت فقط حال کنی و اینا (داشت مثلا ایراد میگرفت)
اولش فکر کردم خو بنده خدا راست میگه از اول تابستون همش اون پیام داده باید اینو تو خودم تغییر بدم؛ بعد دقت کردم دیدم هرسری پیام داده یه کاری باهام داشته :/ ینی اگه این حرفو "جیانشن نوشیکا نرجس مبینا فاطمه یاسی" میزدن واقعااا بهشون حق میدادم ! ولی این آدم نه؛ هرسری که باهام کار داره پیام میده!
دیگه یکم فکر کردم دیدم نه باباااا این که میتونم خودم توی تنهاییم با خودم اوکی شم خیلیم خوبه!
فکر میکنم اولین باره دارم به این موضوع دقت میکنم که خود واقعیم ارزشمند تر از حرف بقیه اس :)
خوشت نمیاد؟! اوکی ؛ نمیخواد پیام بدی :)
پ.ن: من هنوزم میگم اگه اونایی باشن که واقعا میدونم حق دارن اون حرفو بزنن نه ناراحت میشم نه هیچی ، اتفاقا اگه ببینم درست میگن به توصیه اشون عمل میکنم...
رفتن DNA رو بگیرن 🥲✨
واقعا دیگه مث قبل براش ذوق ندارم ؛ چون قبلا قرار بود اینو که گرفتیم یه هفته بعد بریم مشهد ...
اما الان؟ دیگه مشهد کاملا لغو شده ...
کاش دایی بزرگه منم با خودشون ببرن🥲😂
یا کاش مری باهاشون بره منم با خودش ببره ...
پ.ن: ساعت 11 شبه ! از ساعت 5 که رفتیم بیرون دور بزنیم تا الان هنوز وقت نکردم شلوارم دربیارم خونگی بپوشم ! مستقیم اومدیم خونه نشستم سرکلاس تا همین الان!
امروز یه جوریه حس میکنم زندگی میخواد بکشم 😂
ولی واقعا توان تحمل امروزم خیلی خوب بوده با این همه اتفاق ککمم نگزیده هنو✨😂
البته که دنس بی تاثیر نیست 🙃
ولی واقعااا جالبه ها
یکی دیشب خواب دیده یه چیزی منو خورده🤣
یکیم دیشب خواب دیده گم شدم خبر مرگم اومده😂
خودمم دیشب خواب دیدم مردم😂
بعد امروز که تنها بودم :
خلاصه کههه زندگی قصد داره امشب منو بکشه انگار🤣
قصد داشتم امروز تااا آخر شب اینورا نیام !
ولیییییییی
واقعا ذوققققققق😭😭😭
خیلیم ذوقققققق
تا اسفند یه فنقول دیگه ام بهمون اضافه میشه 🥺🥺😭😭
واییی کیوتییی ؛ میگن احتمالا پسره ولی خبببببب خیلی زوده برا اینکه بگیم دختره یا پسر 🤝🏼🤷🏼♀️
هرچی باشه کیوتهههههههههه ؛ وای ننه خیلی صافته ؛ چه به مامانش بره چه باباش خیلی کیوتهههه😭😭
بالاخره یه اسفندی بهمون اضافه میشههه😭😭
گفتم چرا سارا داشت با سارا درمورد بچه دار شدن حرف میزددد😭
پسرممم / دخترممممم کیوتی سکشی لاولییی مننن😭😭
پ.ن : از اونجا که دوتا نینی پسر داریم ترجیح میدم دختر باشه که با بچه غزل باهم بیوفتن🤝🏼🥺 درضمن من دختر بیشتر دوست دارمممممم
این بشه رو خودم بزرگ موکونم 🥺✨ ؛ تابستان بعد کنکور خود را چگونه گذراندید؟ نینی دارییییییی😭😭✨✨
دیروز خیلی خسته بودم
گفتم خدایا!
میشه فردا یه چیزیم بشه؟ چمیدونم سردردی سرما خوردگی ای چیزی
فقط میخوام استراحت کنممم
اصلا حواسم به شخصیت خودم نبود که وقتی مریضم هستم استراحت نمیکنم تا حد ممکن
الان از صب ؛ تاااا ظهر از شکم درد داشتم میمردم (کاملااا بی دلیل بود!) الانم مغزم داره منفجر میشه از شدت سردرد
ولی چیکارکردم؟ بلههه صد البته که هنوز حتی نیم ساعتم نخوابیدم😐
تازه قراره تا ساعت 12 دوباره سر کلاس باشم !
هوف ؛ خدایا نمیشد خواسته های دگمم یه بررسی ساده میزدی؟ حداقل یه دور عنواناشونو نگا میکردی :/
خودم تا الان خیلی زیاد با مشکل مالی مواجه نشدم
ولی واقعا دردناکه ...
بماند به یادگار:
هزینه تحصیل 10 نفر از بچه های دبستان رو هرموقع تونستی به عهده بگیر ...
این تا الان از تمام آرزوهام برام مهم تر و بولد تره ...
(دبستان منظورم بچه های دبستانی نیست ... یه دبستان خاصی مدنظرمه و یسری از بچه های اونجا که واقعا در حق همه اشون ظلم شده و الان همه اشون دبیرستانی ان ...)
حالم افتضاح بود
داشتم توی گوشی دنبال یکم حس و حال خوب میگشتم
بهترین اتفاقی که هیچوقت انتظار نداشتم افتاد !
دنبال اونی که میگشتم خودش پیداش شد 😁😂
بچم حلال زاده اس 🥺
دقیقا دلیل حال خوبم خودتی ...
پ.ن: داشتم دنبال یه عکس جدید از سوکجین میگشتم که یدفعه لایو گذاشتتت😂✨ انگار دنیا درشو به روم باز کرد🥺😂 خیلی ذوق کردم ...
آدما با حرفای ما عوض نمیشن
بعضیا هرچقدرم بهشون بگی داری زجرم میدی با این حرفت دوباره تکرار میکنن
داره بلایی سرم میاره که آرزوم شده همون بلاهایی که سر بزرگه آوردن ...
دیگه اهمیت نمیدم :)
من بایدددد شاد باشم و اونطوری که میخوام زندگی کنم !
احتمال اینکه بیام اینجا و غر بزنم حتمیه ؛ ولی بعدش رهاش میکنم ...
فقط در حد بله و خیر حرف میزنیم !(یادآوری برای بار میلیاردم)
از وقتی یادمه هر موقع برای بقیه چیزی از خدا خواستم یا برای کسی دعا کردم اولیش این بوده :
امیدوارم شاد باشه
حتی اگه از اونایی باشین که پیام تبریک عید و تولد و ... ازم میگیرین همیشه همینو میبینین 😂
یه جورایی انگار با این شناخته میشم
ولی تا الان هیچکسی این آرزو رو برام نکرده بود ! البته شاید یه چیزی مثل این بوده باشه :امیدوار سالم و سرحال باشید!
ولی مطمئنم هیچکس خود شادی و شاد بودن رو برام نخواسته ؛ اکثرا اینطورن : سالم بمونی و تندرست :)
شاید یکی از دلیل هایی که انقدر سوکجین برام متفاوته همین باشه ؛ چند باری هست که آرزو هاشو چک میکنم اکثرا اینه : میخوام آرمی شاد باشه
باحاله ... این بهترین آرزوعه به نظرم ؛ چون تا وقتی آدم شاد نباشه حتی اگه سالم هم باشه هیچ تفاوتی به حالش نداره ...
اوضاع ریاضیم خیلی خراب تر از چیزیه که فکر میکنم
ینی با بدبختی همه ی درسا رو خوندم و تست زدم و کار کردم
ولی ریاضی اصلااا و ابدااا دستم بهش نمیره :/
حالا جالبه که اگه درصد ریاضیم حدودا 50 میشد (میدونم زیادم نیست اصلااا ولی خب برا من مث قله ی قاف میمونه!) تراز این هفته ام به 12000 میرسید :/
بقیه درسارو خیلییی خوب زدم و با گند 2.67 % ریاضیم ترازم شده 10700😂
حالا بیاین بهم بگین ریاضی بخون !
آقا من زیستمو حاضرم (ومیتونم) حتی 100 هم بزنم اگه به اندازه ریاضی روش کار کنم😭🤣
ولی حس میکنم مغزم واقعااا کشش ریاضیو ناداره
الان که دارم بررسی میکنم یه گیج بازیایی سر ریاضی درمیارم که اگه یکیشونو روی زیست در بیارم یه انسان جدید خلق میکنم😂🤝🏼
منو اگه با بابات مقایسه کنی منو بیشتر از بابات میبینی😂
#عمو_مومن
درسته همینجوری گفت
ولی واقعا حقیقته
همین هفته در طی 3 روز گذشته نزدیک 6 ساعت با ایشون کلاس داشتم و بحث کردیم و بابام رو نهایت نهایت 4 ساعت دیدم !😂
قطعا آخرین جلسه قراره گریه کنم ...
حداقل سر کلاس ایشون و استاد شجاعی ... 3 سال الکی نیست ... سه ساله هفته ای یکبار دیدمشون و باهم کلاس داشتیم ...
اممم فکر کنم واسه خیر اندیشم همین اتفاق بیوفته ! واقعا آدم فوق العاده ایه که هیچوقت فکر نمیکردم یک جلسه از کلاساش رو بدون هیچ منتی تا 6 ساعت پشت سر هم وایسه ؛ این اتفاق دوساله شب نهایی تکرار میشه و اون کلاسا فوق العاده ان ...
هم دوست دارم کنکور زودتر تموم شه ، هم دلم نمیاد دیگه این کلاسا رو نباشه ...
تصمیم گرفتم اگه خدا خواستتتت بنده ی خداهم که من باشم تلاششو کرد و نهایتا تهران آوردم حداقل یه سال برم ماز به عنوان کار آموز ... اینجوری هم درآمد دارم هم اون فضا رو دیگه تا ابد فراموش نمیکنم و صد البته با اساتیدی که تمام خودشون رو برام گذاشتن میتونم آشناتر بشم :)
پ.ن: حالا اگه شیرازم آوردم پلن همینه ولی بقیه شهرا متاسفانه این مرحله از لذت بردن از زندگی قفل میشه !
امروز بالاخره تموم شد
با تمام سختی هاش و طولانی بودنش تموم شد
از اون روزایی بود که دیشب میگفتم ینی میتونم؟
واقعا چنتا چیز که از توانم برای انجام همشون نگران بودم امروز باهمدیگه اتفاق افتادن !
هوف
الان که دراز کشیدم باورم نمیشه و حتی خوابمم نمیاد😂
واقعا دستم درد نکنه :) امروز ترکوندم !
عا یه چیزایی در مورد مسیرم واسم جالب شده
اینکه یه کنکور داریم زیاد خوب نیست ولی اتفاقای جالبی میوفته ! مثلا دیگه لزومی ندارم حتماااا دوازدهم رو تابستون تموم کنم ...
اگه بتونم با برنامه اساتید پیش برم تا عید همه ی سه پایه رو کامل خوندم!
قصد دارم روی شیمیم هم خیلی سرمایه گذاری کنم ؛ واقعا زیاد سخت نیست به خصوص با روشی که عمو مومن در پیش گرفته ...
الان که داشتم آماده میشدم برای خواب یه چیزایی نظرمو جلب کرد
ته این مسیر خیلی قشنگه !
چجور بگم؟ هم واسه خودم خوب و جالبه هم نهایت اون خنده ی ته دل اعضای یه خونواده اس
درسته باهام مخالفن؛ حتی میگن امکان نداره بزارن که برم یه شهر دیگه چه برسه به یه کشور دیگه ، ولی میدونم کار من گرفتن اون بورسیه اس ! اونموقع دیگه هیچ حرفی نمیزنن و کاری بهم ندارن ...
صرفا میجنگم واسه KGSP
امروز فهمیدم توانم خیلی بیشتر از چیزیه که فکر میکنم؛ نیاز نبود همه اش درس بخونم ولی جالب بود :)
بعضی حسا واقعا قشنگ و پایدارن ... مثل همون حسی که الان نسبت به آینده ام دارم !
جالبه! حتی اون نهایتی که برای خودم در نظر دارمم آسون نیست ؛ شاید بگم یه مسیر جدید و سخت تره ... ولی توی این زندگی هرچی سرم شلوغ تره خوشحال تر زندگی میکنم :)
در مواجه با مشکلات این کارو میکنیم :
(سبک زندگی BJin :)
واقعا متاسفانه خیلی درهم برهم شد😂😁
هعی …
من نه اونقدر مسلمونم که با نوحه ها گریه بیوفتم
نه اونقدر کافر که هیچیو قبول نداشته باشم
من همونم که جونمم میدم تا یکبار دیگه بتونم هوای حرمشونو تنفس کنم
من همونم که با دیدن یه عکس یا شنیدن یه صدا تا آخر هق هق میرم
من همونم که 4 ساعت تمام بخاطر ترک مشهد زار زدم
اما
من هیچوقت نتونستم خودمو کامل وقف اسلام کنم …
بی تی اس یه نمونه اشه
ولی خب
همین تعادل رو دوست دارم …
راستی!
خدایا …
بابت دیشب که حجابم کلا رفت شرمنده :)
میدونم پسرخاله آرش قصدی نداره ؛ خودتم میدونی که همه ی مراحل رشدمو دیده …
پس لطفا نادیده بگیر …
پینوشت : دیشب خو بهتر از عروسی دایی کوچیکه بود 🤣 سخت نگیر تو این مراسما بایددد حتما یه دسته گلی به آب بدی 🤌😂 ولی خب وقتی آرش دید بهش اعتماد کردم اون سوءتفاهمه که چند شب پیش اتفاق افتاد هم حل شد بینمون ✨
پریشب داشتم توی آینه نگا موهام میکردم و تازه متوجه شدم چقد بلند شدن...
از امتحان شیمی ترم اول که خاله واسم کوتاهشون کرد تا الان خیلی تغییر کردن ...
انقد سرگرم بودم که متوجه نشدم توی این خرداد دیگه چتری هایی که برای عروسی زدمم بلند شدن😂🤷🏻♀️
بعد یادم افتاد واسه شیلونی باید چتری باشه موهام دوباره😃
دیدم عه فردا یک محرمه! تا بریم شهر خودمون وسطای دهه اس و توی محرم هیچوقت نمیرم آرایشگاه ؛واسه همین قیچی رو ورداشتم خودم کوتاهشون کردم😁
حالا اون لحظه اصلا به این موضوع که قراره گند بزنم بهشون فکرم نکردم🤝🏻
دیگه جرئتم نکردم نگا آینه کنم ببینم چی شده اصن😂
دوباره خیلی اتفاقی چشمم به خودم خورد توی آینه و پشمام ریخت!اصلاااا انتظار نداشتم انقد خوب بشهههه🤝🏻😂
Suga never gave up. Jimin continued on his way. Jungkook never got tired. RM never stopped. Hobi didn't care what people said. V did not stop halfway. Jin didn't stop running. As an ARMY, why should I stop? I am their powerful girl... !! I'M AN ARMY GİRL
(: BJin :)
نشستم جزوه تاریخمو تیکه تیکه کردم😂
ینی تیکه تیکه هااا
ههمشو ریختم تو کیسه مامانم دیدش با خنده میگه نمیخوای آتیشش بزنی؟🤣
نشون بابام دادم میگه بزار گودرزیو ببینم بهش میگم من سختگیر بودم ولی نه انقد که دانش آموزا جزوه و سوالامو بعد امتحان چرخ کنن😂💔
ولی خدایی کیف داد
نگهش میدارم نشون عرفانم بدم ببینم چی میگه😔🤣
فک کنم دق دلی عرفانم سر این جزوه درآوردم چون گودرزی دبیر تاریخ اونم بوده💔🤣
خلاصه بگم:
هیچ انگیزه واسه اینکه 2:30 شب برم لایو ندارم ...
اونم لایوی که یکماهه روزشماری میکنم ...
لایو اتمام سربازی تهیونگ و نامجون ...
باید به این اکتفا کنیم:
بازگشتتون مبارک همه ی آرمیا ... گود بوی و مون چایلدی که هیچوقت نمیتونم ببینمتون ...
واقعا اوضاع عجیبیه ...
فکر میکردم اگه یه روز مامانم این حرفارو بزنه خوشحال بشم
ولی من فقط یه پشیمونی واسم موند و یه بغضی که به زور نگهش داشتم ...
برای یسری آدمها زیادی بودم و برای خیلیا کم
چند وقته هیچکس سراغمو نگرفته؟
حتی همون جیانشن طوری رفتار میکنه انگار قهره
و تمام این مدت
فقط مامان و بابا و عرفان بودن که مثل پروانه دور سرم میچرخیدن ...
خدایا من طاقت دوریشونو ندارم ...
واقعا گاهی اوقات حس میکنم یه نفر نشسته اون پشت داره باهام حرف میزنه...
از خیلی از آدما بهتر احساساتو درک میکنه...
رمز:you know BTS از کیه؟😂